loading...
بيا تو حالشو ببر ! !
M بازدید : 47 چهارشنبه 17 آبان 1391 نظرات (0)

همسرم مدت زيادي بيمار بود و هيچ پزشكي تشخيص درستي از بيماري او نداده بود. در نهايت تشخيص دادند همسرم مبتلا به ايدز است و من و يكي از فرزندانم نيز مبتلا شده ايم.
براي مراسم چهلم همسرم به مدرسه بچه ها رفتم و اولياء مدرسه را دعوت كردم. وقتي فهميدند فرزندم هم HIV مثبت است او را از مدرسه اخراج كردند و او هم قرباني پدر و مادر خود شد.
مدير مدرسه از من خواست كه او را به خانه برده، به او آموزش بدهم و فقط براي امتحان او را به مدرسه بياورم. وقتي شرح ماجرا را به عمويش گفتم با عكس العمل نه چندان شايسته او و گفته هايش مبني بر اينكه من خودم مي توانم به او درس بدهم و اين كار به نفع خود اوست روبرو شدم.
آدمهايي كه اطلاعاتي در اين زمينه دارند و راههاي انتقال را مي شناسند با نگاهي ترحم آميز به من نگاه مي كنند و كساني هم كه اطلاعات ندارند و اين بيماري را نمي شناسند از من دوري مي كنند.

من اگر مي دانستم كه اين بيماري را دارم هرگز بچه دار نمي شدم. تمام نگرانيم فرزندم و آينده او بعد از مرگم است. حدود 5 سال پيش تشخيص داده شد من مبتلا شده ام، مشاوره من توسط يك روان پزشك انجام نشد بلكه اين كار به وسيله پزشك معالجم صورت گرفت. او در آن زمان اطلاعات خوبي به من داد كه در جاي ديگر امكان به دست آوردن آن وجود نداشت. حالا كه من با اين بيماري كنار آمده ام از طرف جامعه و خانواده ها به بهانه هاي مختلف سنگ جلوي پايم مي اندازند.

تا آنجا كه من اطلاع دارم هيچ NGO و تشكلي براي زنان مبتلا نيست زيرا بسياري از آنان نمي خواهند شناخته شوند. و به دليل آنكه جامعه به گوشه اي از خانه پناه مي برند. ما در نظر داريم كه با كمك تعدادي از پزشكان، تشكل زنان HIv مثبت را براي اطلاع رساني و حمايت از اين گروه تشكيل دهيم


خاطرات يک زن که شوهرش مبتلا به ايدز بود

منبع : سايت زنان و ايدز
همسر من بعلت مشكلات جسماني شديد بتوصيه دوستانش به مواد مخدر روي آورد و متأسفانه نه تنها مشكلات جسماني او برطرف نشد بلكه اعتياد مشكل بزرگتري براي او شد و ديري نگذشت كه مشخص شد كه مبتلا به ويروس HIV است و بعلت مشكلات جسماني قبلي بسرعت وارد مرحله ايدز شد. ميل ندارم با ذكر جزئيات و طرح مشكلات خودمان وقت عزيز شما را بگيرم، فقط مي خواهم بدانيد كه همسر من انساني خوب، همسري وفادار و پدر مهرباني بوده و هميشه براي همه ما عزيز و محترم بوده و خواهد بود. با راهنمائي هايي كه پزشك همسرم به ما نموده بود، راههاي انتقال را بخوبي مي دانستيم. و واهمه اي از مراقبت ايشان نداشتيم و حالا هم كه در بين ما نيست همواره ياد خاطره هاي خوش ايشان هستيم.

اما متأسفانه بعلت برخورد ديگران كه حتماً بعلت عدم آگاهي آنان است، نتوانستيم حقيقت را در مورد بيماري ايشان بازگو كنيم.

اميدوارم روزي برسد كه مردم اين عينك بدبيني را نسبت به اين بيماران از چشم خودشان بردارند و اجازه بدهند اين بيماران نيز همانند هر فرد آسيب ديده ديگر جامعه از نگاه گرم و پرمحبت آنان نيرو بگيرند

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
باسلام خدمت کاربران گرامی امیدوارم از مطالبی که براتون گذاشتم کمال استفاده رو ببرید/به صفحات دیگه سایت هم سر بزنید/انجمنمون هم انجمن فعالیه و شما میتونین فعالترش بکنین حتما عضو انجمن بشین/در آخر کلام اگه خوشتون نیومد نظر هم بدین.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از کدوم موضوعات سایت بیشتر خوشتون میاد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 267
  • بازدید کلی : 5,556